جدول جو
جدول جو

معنی علی نسفی - جستجوی لغت در جدول جو

علی نسفی
(عَ یِ نَ سَ)
ابن محمد بن علی بن ابی بکر بن علی نسفی بیکندی. او راست: شرح قسمت سوم از مفتاح العلوم سکاکی، که در سال 719 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1767)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ نَ)
ابن محمد نجری یمانی زیدی. مشهور به ابن هطیل. وی ادیب و نحوی بودو در سال 812 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- شرح المفصل زمخشری. 2- عمده ذوی الهمم علی الحسبه فی علمی اللسان و القلم. (از معجم المؤلفین از البدر الطالع شوکانی ج 1 ص 493 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 729)
ابن محمد بن ابی القاسم بن علی بن ناصر نجری یمنی. وی از فقیهان بشمار میرفت و در سال 822 ه. ق. در قید حیات بود. او راست: شرح بر أزهار. (از معجم المؤلفین از ملحق البدر الطالع زباره ص 171)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ قَ)
ابن محمد بن محمد بن دلدارعلی نقوی نصیرآبادی. ملقب به تاج العلماء. از فقیهان امامیه و از اهالی لکهنوء در هند بود. در سال 1260 هجری قمری متولد شد و در 1312 هجری قمری درگذشت. اوبر زبان فارسی و عربی و سریانی و عبری تسلط داشت. نام او در مصنفی علم الرجال به صورت ’علیمحمد بن محمد بن دلدارعلی...’ آمده است. او راست: 1- الاثناعشریه فی البشارات المحمدیه. 2- احسن القصص فی تفسیر سوره یوسف. 3- فصل الخطاب فی شرب الدخان. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 432 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن محمد بن ابراهیم بن عبدالله بن مالک بن عباد نفزی رندی مالکی. مشهور به ابن عباد. وی صوفی بود و در سال 810 هجری قمری درگذشت. او راست: التنبیه فی شرح الحکم العطائیه. (از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 728)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن حسن بن محمد بن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمد بن عیسی نعمی حسنی یمنی. عالم و شاعر متولد در سال 984 هجری قمری وی عهده دار امر قضاء در ناحیۀ صبیا ازتهامه بود. و در ذی حجۀ سال 1067 هجری قمری درگذشت. او را تألیفات و رسائلی است. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن ابراهیم بن عباس حسینی علوی دمشقی. مکنی به ابوالقاسم و مشهور به نسیب. وی از فضلا و محدثان دمشق بود (424- 508 هجری قمری) و او را کتابی بنام ’فوائد’ درباره استادان خویش است. و نیز ده مجلد کتاب در حدیث دارد. (از الاعلام زرکلی). عنوان محدث تنها به کسی داده می شد که هم علم و هم تقوای لازم برای نقل حدیث را دارا بود. این افراد با حفظ سنت نبوی، در برابر تحریف ها ایستادند و با نوشتن کتاب های حدیثی معتبر، دین اسلام را به شکل صحیح به نسل های آینده منتقل کردند. آنان نه تنها ناقلان حدیث، بلکه نگهبانان فرهنگ اسلامی بودند که با جدیت در انتقال صحیح معارف اسلامی کوشیدند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ خَ)
ابن حکم بن زبیر نخعی انباری ضریر. مکنی به ابوالحسن. از مؤلفان اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هجری قمری بود و او را کتابی در رجال شیعه میباشد. وی از تلامذۀ ابن ابی عمیربود. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 278)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَحْ)
ابن محمد نحوی وزیر. مکنی به ابوالمکارم. متوفی در سال 561 هجری قمری او راست: مختصر الغریبین ابوعبید احمد بن محمد هروی. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1209)
ابن ابی زید محمد بن علی نحوی استرآبادی. ملقب به فصیحی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
مکنی به ابوالحسن. او راست: سراج العارفین. لقب او را ’الناسخ’ نیز گفته اند. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 983)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ فَ)
ابن محمد بن سلیمان نوفلی. راوی است و از عبدالرحمان بن عباس روایت می کند. و ذکر او در الموشح آمده است. رجوع به الموشح مرزبانی ص 214 و 247 و 252 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن خطاب مغربی مصری ناجی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. لقب او را ’باجی’ نیز گفته اند. رجوع به علی باجی (ابن محمد بن عبدالرحمان بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مَ)
ابن محمد بن محمد بن محمد بن خلف بن جبریل منوفی مصری شاذلی. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و محدث و نحوی و لغوی بود و درسوم ماه رمضان سال 857 هجری قمری در قاهره متولد شد ودر چهارم صفر سال 939 هجری قمری در همین شهر درگذشت. او راست: 1- تحفهالمصلی و شرح آن، در فقه. 2- شرح آجرومیه، در نحو. 3- شرح رسالۀ ابی زید قیروانی، در فقه. 4- دو شرح بر جامع صحیح بخاری. 5- شفاءالعلیل فی لغات خلیل. 6- عمدهالسالک علی مذهب مالک و مختصر آن. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات النحو بالظاهریه و نیل الابتهاج تنبکتی ص 212 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557 و ج 2 ص 514 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 164)
ابن احمد بن محمد بن احمد بن عبدالقادر بن عثمان منوفی جنوفی. در سال 823هجری قمری در جنوف متولد شد و در 889 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- تلخیص بدایهالهدایۀ غزالی. 2- تلخیص شرح تعرف علاء قونوی، در تصوف. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن حمزه بن عبدالله بن اسدی کوفی. مشهور به کسائی و مکنی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن حسن کوفی. مکنی به ابوالشعثاء. محدث بود و از حفص بن غیاث روایت کرد. و نیز رجوع به ابوالشعثاء (علی بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اَ سَ)
ابن حمزه بن عبدالله اسدی کوفی، مشهور به کسائی و مکنّی به ابوالحسن. مقری و تجویددان و لغوی و نحوی و شاعر. رجوع به کسائی شود
ابن داوودبن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی زبیری شود
ابن دبیس بن صدقه بن منصور اسدی مزیدی. آخرین تن از حکام بنی مزید در حله. رجوع به علی مزیدی (ابن دبیس بن...) شود
ابن اسماعیل بن شعیب بن میثم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی، مشهور به قلصادی و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قلصادی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بُ)
ابن محمد بن حسین بن یوسف بن محمد بن عبدالعزیز بستی مکنّی به ابوالفتح و ملقّب به نظام الدین، شاعر شهیر قرن چهارم هجری. رجوع به ابوالفتح بستی و نیز رجوع به علی (ابن محمد بن حسین بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن جمشید نوری مازندرانی اصفهانی شیعی. مفسر و متکلم و حکیم متوفی در سال 1246هجری قمری او راست: 1- تفسیر سورهالتوحید. 2- حجه الاسلام. 3- حواشی بر اسرارالاّیات. (از معجم المؤلفین)
مازندرانی اصفهانی. وی حکیم بود و در اصفهان می زیست و در سال 1247 هجری قمری درگذشت و جسد او به نجف اشرف حمل گردید. او راست: حاشیه بر شرح ارشادات. (از اعیان الشیعه ج 42 ص 199)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نِ)
ابن عبدالواحد بن علی بن جعفر نهدی حمیری. فاضل قرن چهارم هجری قمری او راست: المأثور من العمل فی الشهور. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ سَ)
ابن احمد نسوی. مکنی به ابوالحسن. ریاضیدان و منطقی و از اهالی ’نسا’در خراسان بود و تا حدود سال 421 هجری قمری میزیست. او راست: 1- التجرید فی اصول الهندسه. 2- رساله فی المداخل الی علم المنطق. 3- المقنع فی الحساب الهندسی فی العراقین العربی و فارسی. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و تراث العرب العلمی ص 257)
ابن محمد نسوی. مکنی به ابوالقاسم. وی به عربی شعر میگفت و مقل است. (از الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ دَ)
ابن عبدالرحمان بن احمد بن یونس بن عبدالاعلی صدفی مصری. مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن یونس (ابوالحسن علی بن...) و علی (ابن عبدالرحمان بن احمد...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ نَ جَ)
سید علی نجفی، ابن حسن بن سلیمان بن سعد بن فرج الله بن علی بن سعد بن عبدالله بن حماد حسینی جزایری نجفی. مشهور به سیدعلی حلو. رجوع به علی جزایری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ جَ)
ابن حجه الله بن علی بن عبدالله بن حسین بن محمد بن عبدالملک طباطبائی شولستانی غروی نجفی. ملقب به شرف الدین. رجوع به علی طباطبایی شود
ابن عبدالکریم بن علی بن محمد بن علی بن عبدالحمید حسینی علوی نیلی نجفی. مشهور به نسابه و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی نیلی شود
ابن مهدی بن رضا بن احمد بن حسین بن حسن طالقانی حسینی نجفی. مشهور به میر حکیم. رجوع به علی طالقانی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ)
ابن ابراهیم بن سعید بن یوسف حوفی مصری، مکنّی به ابوالحسن. وی نحوی و ادیب و مفسر بود. و مردم بسیاری از وی استفاده های علمی کردند. او در ذیحجۀ سال 430 هجری قمری درگذشت. حوفی، منسوب است به ناحیه ای در مصر به نام ’شرقیه’ که قصبۀ آن شهر بلیس است و تمام نواحی آن را ’حوف’ نامند. او راست: 1- الارشاد لطریق خیرالعباد و العباد. 2- اعراب القرآن. 3- البرهان فی تفسیر القرآن (یا فی علوم القرآن). 4 -مواردالانبیاء. 5- الموضح، در نحو. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 5). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: سیرالنبلاء ج 11 ص 115. عیون التواریخ ج 13 ص 181. التذکرۀ طاهر جزائری. وفیات الاعیان ج 1 ص 418. انباءالرواه ج 2 ص 219. معجم الادباء ج 12 ص 221. البدایه ج 12 ص 47. بغیهالوعاه ص 325. شذرات الذهب ج 3 ص 247. مفتاح السعاده ج 1 ص 438. حسن المحاضره ج 1 ص 306. طبقات المفسرین ص 25. کشف الظنون ص 122. ایضاح المکنون ج 1 ص 62 و ج 2 ص 598. فهرست الخدیویه ج 1 ص 132. هدیهالعارفین ج 1 ص 682
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ نَ)
ملقّب به خیرالدین. وی در علم هیئت و نجوم دست داشت. او راست: نهایهالبیان فی مقادیرالزمان، در علم هیئت که در سال 916 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. (از معجم المؤلفین بنقل از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 691)
ابن محمد بن خلیل بن محمد بن محمد بن ابراهیم بن موسی حنفی، مشهور به ابن غانم مقدسی و ملقّب به نورالدین. رجوع به ابن غانم (نورالدین علی بن...) و نیز علی (ابن محمدبن...) شود
ابن محمود بن محمد بن مسعود بن محمود بن محمد بن محمد بن محمد بن عمر شاهرودی بسطامی هروی رازی فخری بکری حنفی، مشهور به مصنفک و ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی مصنفک شود
ابن عبدالله بن حجۀ حموی حنفی، ملقّب به تقی الدین و مکنّی به ابوبکر. رجوع به ابن حجه (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکر بن علی بن...) و به علی (ابن عبدالله بن...) شود
ابن جارالله بن محمد بن ابی الیمن بن ابی بکر بن علی بن محمد بن محمد بن حسین بن احمد قرشی مخزومی حنفی، مشهور به ابن ظهیره. رجوع به علی مخزومی شود
ابن محمد بن ابی بکر بن علی بن ابراهیم بن علی بن عدنان حسینی دمشقی حنفی، مشهور به نقیب الاشراف. رجوع به علی نقیب الاشراف شود
ابن شیبان بن محرز بن عمرو بن عبدالله بن عمرو بن عبدالعزیز سحیم حنفی سحیمی یمامی، مکنّی به ابویحیی. رجوع به علی سحیمی شود
ابن محمد رومی حنفی، مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشمقچی زاده (سیدعلی...) و باشمقجی زاده و علی (ابن محمد...) شود
ابن سنجر بغدادی حنفی، مشهور به سماک (یا ابن سباک) و ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی بغدادی شود
ابن ابی بکر بن عبدالجلیل فرغانی مرغینانی حنفی، ملقّب به برهان الدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی مرغینانی شود
ابن طلق بن منذر بن قیس بن عمر بن عبدالله بن عمر بن عبدالعزبن سحیم حنفی سحیمی یمامی. رجوع به علی سحیمی شود
ابن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی بن سلیمان ماردینی حنفی ترکمانی، ملقّب به علاءالدین. رجوع به علی ترکمانی شود
ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه ای رومی حنفی، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده. رجوع به علی بلبل زاده شود
ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...) ، مشهور به وصفی. رجوع به علی رضا (ابن حسین...) شود
ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علیرضا...) ، مشهور به اولیازاده. رجوع به علی رضا (ابن ابراهیم...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ سَ)
ابن عجلان بن رمیثه بن ابی نمی حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین. وی از امرای مکه بود که در سال 789 هجری قمری بعد از عزل عنان بن مغامس به امارت آنجا برگزیده شد ودر سراسر مدت امیری خویش با مخالفان در جنگ و ستیز بود و سرانجام در سال 797 هجری قمری به دست عده ای از خویشان خود از بنی حسن در بطن مرّ از نواحی مکه کشته شد. (از اعلام زرکلی بنقل از ابن الفرات ج 9 ص 420. شذرات الذهب ج 6 ص 350. ابن ایاس ج 1 ص 304. خلاصهالکلام ص 36)
ابن نظام الدین حسنی حسینی، ملقّب به صدرالدین. وی صوفی بود و در سال 1015 هجری قمری درگذشت. او راست: ریاض السالکین فی صحیفه سیدالعابدین. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 254)
ابن احمد بن محمد بن معصوم بن نصیرالدین بن ابراهیم بن سلام الله بن مسعود بن محمد بن منصور حسن حسینی، مشهور به ابن معصوم. ادیب و شاعر قرن یازدهم هجری. رجوع به علی خان (ابن احمدبن...) شود
ابن حمودبن میمون بن احمد ادریسی حسنی علوی حمودی، ملقّب به الناصرلدین الله. نخستین تن از ملوک بنی حمود در قرطبه و مالقه. رجوع به علی حمودی شود
ابن عطیفه بن مصطفی بن عیسی بن جلال الدین بن رضاءالدین بن سیف الدین بن میثه بن رضاءالدین بن محمدعلی بن عطیفۀ حسنی کاظمی. رجوع به علی کاظمی شود
ابن اسماعیل بن شریف حسنی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به اعرج. از پادشاهان دولت سجلماسه در مغرب است به شمال افریقا. رجوع به علی سجلماسی شود
ابن عبدالله بن احمد بن علی بن عیسی بن محمد بن عیسی حسنی شافعی سمهودی، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی سمهودی شود
ابن حسن بن محمد بن محمد بن حسن بن عبدالرحمان بن یحیی بن محمد بن عیسی نعمی حسنی یمنی. رجوع به علی نعمی شود
ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری ازهری شافعی، مشهور به سیدفرضی و ملقّب به نورالدین. رجوع به علی فرضی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ عَرَ)
دهی است از بخش شیب آب، شهرستان زابل. واقع در 12هزارگزی شمال باختری سکوهه، و 10هزارگزی باختر راه شوسۀ زاهدان به زابل. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای گرم و معتدل، و 243 تن سکنه. آب آن از رود خانه هیرمند تأمین میشود. و محصول آن غلات و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن ابی الحسن سندی مدنی. ملقب به نورالدین. محدث بود و در سال 1138 هجری قمری درگذشت. او راست: کفایهالحاجه فی شرح سنن ابن ماجه. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 544). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نی)
ابن محمد بن عبدالحمید نیلی. مکنی به ابوالقاسم و ملقب به نظام الدین. وی از تلامذۀ فخرالمحققین و سیدابوطالب اعرجی بوده است. و از جمله شاگردان او ابوالعباس احمد بن فهد حلی میباشد. او راست: جامع اشتات الرواه و الروایات عن الائمۀ الهداه. (از مصنفی علم الرجال آقا بزرگ طهرانی ص 284)
ابن یوسف بن عبدالجلیل نیلی. ملقب به ظهیرالدین. فقیه و متکلم قرن هشتم هجری قمری و از شاگردان فخرالدین فرزند علامۀ حلی بود. او راست: منتهی السؤول فی شرح الفصول خواجه طوسی. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله سفطی مصری مالکی. مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی وراق شود
لغت نامه دهخدا
(عُ مَ رِ نَ سَ)
ابن محمد بن احمد بن اسماعیل نسفی، مکنی به ابوحفص و ملقب به نجم الدین. مفسر، ادیب، مورخ و فقیه حنفی. وی به سال 461 ه. ق. در نسف متولد شد و بسال 537 ه. ق. در سمرقند درگذشت. مصنفات و تألیفات او را در حدود یکصد عدد نوشته اند که از آن جمله است: 1- الاشعار بالمختار من الاشعار، در بیست جزء. 2- لا اکمل الاطول، در تفسیر. 3- تاریخ بخارا. 4- التیسیر فی التفسیر. 5- طلبهالطلبه. 6- العقائد. 7- القند فی علماء سمرقند. 8-قیدالاوابد. 9- منظومۀ خلافیات در فقه. 10- المواقیت. (از الاعلام زرکلی از الفوائد البهیه ص 149، و الجواهر المضیئه ج 1 ص 394، و لسان المیزان ج 4 ص 327)
لغت نامه دهخدا
(ع یِ عَ)
ابن محمد بن احمد عنسی صنعانی. ادیب و شاعر بود و در صنعاء متولد شد و در جمادی الاولی یا جمادی الاّخرۀ سال 1139 هجری قمری در حیمه درگذشت. او راست: 1- الروض الاقحوانی فی الشعیر الزهوانی. 2- عنوان الشرف. 3- کأس المحتسی من شعرالعنسی، که دیوان شعر اوست. (از معجم المؤلفین از فهرس مخطوطات الظاهریه و البدرالطالع شوکانی ج 1 ص 475 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 766)
ابن یحیی. ملقب به شمس الدین. شاعریمانی. وی از بنی عنس و از مذحج بود و مورد خشم الملک المظفر رسولی واقع گشت و او را زندانی کرد و در سال 681 هجری قمری در زندان درگذشت. (از الاعلام زرکلی از العقوداللؤلؤیه ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِعَ)
ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. رجوع به ابن سعید و علی (ابن موسی ابن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ سَ)
ابن احمد بن ابراهیم بن زبیر عنانی فسوی شافعی. ملقب به رشید و مکنی به ابوالحسن. فقیه بود. و در سال 563 هجری قمری درگذشت. وی مدتی نیز عهده دار امور قضا بود. او راست: شرح المفتاح ابن قاص طبری، در فروغ فقه شافعی. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1769 و هدیه العارفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَ)
علیرضا علی وصفی، ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی. مشهور به وصفی. رجوع به علیرضا (ابن حسین...، شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
ابوالفتح علی بن محمد بستی که شاعر و کاتبی بی نظیر و در صنعت تجنیس او را یدی طولا بوده و ابوعمران موسی بن محمد بن عمران طولقی در مدح ابوالفتح بستی گفته:
اذا قیل ای الارض فی الناس زینه
اجبنا و قلنا ابهج الارض بستها
فلو اننی ادرکت یوماً عمیدها
لزمت یدا لبستی دهراً و بستها.
مؤلف گوید: ابن خلکان در وفیات الاعیان شرحی از نظم و نثر ابوالفتح بستی توصیف و بعضی از آن را ایراد کرده و گوید در اول دیوان نسبت او را اینطور نوشته دیدم: ’انه ابوالفتح علی بن محمد بن الحسین بن یوسف بن محمد بن عبدالعزیز الکاتب الشاعر’. و از مشاهیر ابیات بستی است:
اذا حسست فی لفظی فتورا
وحفظی والبلاغه والبیان
فلا ترتب بفهمی ان رقصی
علی مقدار ایقاع الزمان.
(از مرآت البلدان ج 1: بست).
و رجوع به لباب الالباب و معجم البلدان و الذریعه ج 9 و ریحانه الادب و معجم المطبوعات و یتیمهالدهر ثعالبی ج 4 ص 204 و تاریخ گزیده و تتمۀ صوان الحکمه و اعلام زرکلی و ابوالفتح بستی شود
لغت نامه دهخدا